آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پیر شدن، فرسوده شدن و کارکرده شدن. (ناظم الاطباء). بلاء. بلی ̍. اخلیلاق. اندراس. رثاثت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به آن پیراهن است که از دنیا بیرون برده است آن کهنه نشود. (قصص الانبیاء ص 209). رثوثه، کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). درس، کهنه شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). رجوع به کهنه شود
پیر شدن، فرسوده شدن و کارکرده شدن. (ناظم الاطباء). بِلاء. بِلی ̍. اخلیلاق. اندراس. رَثاثَت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به آن پیراهن است که از دنیا بیرون برده است آن کهنه نشود. (قصص الانبیاء ص 209). رثوثه، کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). دَرس، کهنه شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). رجوع به کهنه شود
که دانه چیند. که دانه برچیند. که دانه از زمین بردارد: هواست دانه و من دانه چین و هاویه دام اگر به دانه نمانم بدام درمانم. سوزنی. در پناه پهلوان کبک و تذرو آرد برون چوژکان دانه چین از بیضۀ شاهین و باز. سوزنی. جهانست بسیار و مردم بسی به تنهاش خوردن نیارد کسی اگر هست پروانه روی زمین هوا مرغ دارد بسی دانه چین. ؟ (از تاریخ سلاجقۀکرمان). زو شده مرغان فلک دانه چین زآن همه را آمده سر بر زمین. نظامی. چون هما اندک خور و کم شهوتم دانندو من چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم. خاقانی. ، گدا. و رجوع به دانه چیدن شود
که دانه چیند. که دانه برچیند. که دانه از زمین بردارد: هواست دانه و من دانه چین و هاویه دام اگر به دانه نمانم بدام درمانم. سوزنی. در پناه پهلوان کبک و تذرو آرد برون چوژکان دانه چین از بیضۀ شاهین و باز. سوزنی. جهانست بسیار و مردم بسی به تنهاش خوردن نیارد کسی اگر هست پروانه روی زمین هوا مرغ دارد بسی دانه چین. ؟ (از تاریخ سلاجقۀکرمان). زو شده مرغان فلک دانه چین زآن همه را آمده سر بر زمین. نظامی. چون هما اندک خور و کم شهوتم دانندو من چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم. خاقانی. ، گدا. و رجوع به دانه چیدن شود